مهسا و حسین عشق ما

تولد داداش حسین

سلام گلهای قشنگ من. این زمستانی که گذشت من در حسرت یه روز برفی در تهران بودم. حسین جون چقدر برایم رویایی بود که وقتی پا به این دنیا گذاشتی دونه های قشنگ برف هم هوایی ناب رو به تهران هدیه کردند. در یک روز برفی به دنیا اومدی اونم چه برفی. 14 بهمن 92 خداوند دوباره یه فرشته آسمونی بهمون هدیه داد و زندگیمون صد چندان زیباتر شد. البته به غیر از وقتهایی که با گریه های نیمه شب  کولیکی دیگه رمقی برام نمیمونه شبی که بیمارستان بودم مهسا در خانه خودمان به همراه مامان بزرگ(مامان طیبه) خاله مجلله و خاله آمنه و عمه لیلا مونده بود. تعدادی کادو هم تهیه کردیم و وقتی با حسین و باباجون به خانه برگشتیم به مهسا گفتیم که این کادوها رو داداش حسین برات خ...
20 فروردين 1393
1